*بنا به باور چرچلند، زبان گونهای روانشناسیِ عامیانه را در خود جای داده است که هستیشناسیِ ذهنگرایانهای را پیشمیانگارد؛ حالات ذهنی مانند درد کشیدن، هویات ذهنی مانند باورها و خواستها و رویدادهای ذهنی مانند به یاد آوردن.
*به باور او واژههای زبان از این نظریه آکنده است، درست همانگونه که هنگامی ستارهشناسها عبارات عامیانهای مانند 'برآمدن خورشید' را به کار میبردند واژگان آنان از نگرهی نادرست زمینمرکزی آکنده بود.
*زبان روزمرهی ما از انگارههایی دربارهی وجود باشندههایی چون شناخت،احساسات، ادراک و کنش پر است.
*هر واژهی توصیفی از نظریهای آکنده است، نظریهای که بهکاربرندهی واژه° پیشمیانگارد.